کد مطلب:314944 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186
اگر می خواهی ذریه داشته باشی نزد ابوالفضل برو
حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی (دامت
[ صفحه 505]
توفیقاته)
نظر به اینكه حضرتعالی در صدور ثبت و ضبط كرامات و عنایات سیدنا و مولانا ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم (علیه السلام) برده و هستید كما اینكه جلد دوم درباره موضوع مربوط را ملاحظه نمودم و از مجموع فصول كتاب دوم نیز بمانند جلد اول بهره بردم.
در سفر اخیر كه در شهریور جاری به عتبات عالیات و سوریه تصمیم شد از كربلای معلی تا مرز سوریه به سیدی كه موسوی خود را معرفی می كرد [عراقی بوده] و نامش بشیر خالد بوده كرامتی از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) كه برای او رخ داده است چنین نقل كرد:
با دختری صالحه ای كه دختر دایی ما بود ازدواج كردم در ظرف 2 سال از وی اولادی به وجود نیامد بلكه جنین بعد از دو ماه سقط می شود و از بین می رفت. با مراجعه به پزشك و انجام معاینات پزشكی اعلام كردند زوج و زوجه از داشتن اولاد محروم و محال است. ما امر اولاد را به خداوند سپردیم و تسلیم اراده حق شدیم. در یكی از شب ها خانمم در خواب دید كه مردی جمیل و خوش صورت نزدش آمد و گفت: اگر می خواهی ذریه ای داشته باشی به نزد آقا و مولایمان حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) برو و به شدت به حضرتش توسل بجوی و از نهر علقمه بیاشام یا با آب آن غسل كن به زودی خداوند فرزندی زیبا روزی ای خواهد كرد، ولی قصد خواهی كرد نامش را ابوالفضل بگذاری و در این نام گذاری بردبار باش تا یكی از پیامبران را در عالم رویا ملاقات كنی تعیین نام ولد را او می كند. پس از اندكی در عالم رویا مردی با چهره زیبا را می بیند كه به وی می گوید: نسرین نام جنین را به نام من كن، خانم می گوید آیا امر قطعی
[ صفحه 506]
است؟ كه من پسرم را به نامت كنم؟ جواب شنود من پیامبر خدا یوسف هستم و به زودی روز پنج شنبه متولد می گردد. بعد این رویا من و زوجه ام و پدر مادرم به زیارت آن حضرت رفته و به فرموده آنچه در خواب مأمور شده بودیم از نهر علقمه نوشیدیم و با آب مخلوط به تراب از مرداب قبر مباركش غسل نمودیم و جدا به آن حضرت متوسل شدیم.
بعد از شش ماه صاحب فرزند زیبا شدیم و نامش را یوسف نهادیم او اكنون 12 سال دارد و جدا در جمال مانند ندارد از وی خواستم تا آن را مكتوب نموده تا در كتاب كرامات حضرت ابوالفضل (علیه السلام) درج گردد.
سید ابوتراب علوی. تهران مسجد صفا
[ صفحه 505]
توفیقاته)
نظر به اینكه حضرتعالی در صدور ثبت و ضبط كرامات و عنایات سیدنا و مولانا ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم (علیه السلام) برده و هستید كما اینكه جلد دوم درباره موضوع مربوط را ملاحظه نمودم و از مجموع فصول كتاب دوم نیز بمانند جلد اول بهره بردم.
در سفر اخیر كه در شهریور جاری به عتبات عالیات و سوریه تصمیم شد از كربلای معلی تا مرز سوریه به سیدی كه موسوی خود را معرفی می كرد [عراقی بوده] و نامش بشیر خالد بوده كرامتی از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) كه برای او رخ داده است چنین نقل كرد:
با دختری صالحه ای كه دختر دایی ما بود ازدواج كردم در ظرف 2 سال از وی اولادی به وجود نیامد بلكه جنین بعد از دو ماه سقط می شود و از بین می رفت. با مراجعه به پزشك و انجام معاینات پزشكی اعلام كردند زوج و زوجه از داشتن اولاد محروم و محال است. ما امر اولاد را به خداوند سپردیم و تسلیم اراده حق شدیم. در یكی از شب ها خانمم در خواب دید كه مردی جمیل و خوش صورت نزدش آمد و گفت: اگر می خواهی ذریه ای داشته باشی به نزد آقا و مولایمان حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) برو و به شدت به حضرتش توسل بجوی و از نهر علقمه بیاشام یا با آب آن غسل كن به زودی خداوند فرزندی زیبا روزی ای خواهد كرد، ولی قصد خواهی كرد نامش را ابوالفضل بگذاری و در این نام گذاری بردبار باش تا یكی از پیامبران را در عالم رویا ملاقات كنی تعیین نام ولد را او می كند. پس از اندكی در عالم رویا مردی با چهره زیبا را می بیند كه به وی می گوید: نسرین نام جنین را به نام من كن، خانم می گوید آیا امر قطعی
[ صفحه 506]
است؟ كه من پسرم را به نامت كنم؟ جواب شنود من پیامبر خدا یوسف هستم و به زودی روز پنج شنبه متولد می گردد. بعد این رویا من و زوجه ام و پدر مادرم به زیارت آن حضرت رفته و به فرموده آنچه در خواب مأمور شده بودیم از نهر علقمه نوشیدیم و با آب مخلوط به تراب از مرداب قبر مباركش غسل نمودیم و جدا به آن حضرت متوسل شدیم.
بعد از شش ماه صاحب فرزند زیبا شدیم و نامش را یوسف نهادیم او اكنون 12 سال دارد و جدا در جمال مانند ندارد از وی خواستم تا آن را مكتوب نموده تا در كتاب كرامات حضرت ابوالفضل (علیه السلام) درج گردد.
سید ابوتراب علوی. تهران مسجد صفا